Quantcast
Channel: جوگیریات - بزرگان بلاگستان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 2

دوباره عشق ٬ تکانی به شانه هامان ده !

$
0
0

جنازه ای شده ام روی دست ها مانده         نمی پذیردم انگار خاک وا مانده  

حریر نیلی یکدست آسمان در قاب               پرِ پرندگی ام آی زیر پا مانده

 

بریده از همه چیز و کشیده از همه کس      مهم نبود از اول که مرده یا مانده... 

جنازه ای شده ام راه می روم گاهی          میان خاطره هایی که از تو جا مانده

 

وطن که کوچهء بن بست نامرادی هاست    و خانه ای که در آن یک جهان عزا مانده

درست اگر که بگویم خرابه ای متروک          که توی آن نه غریبه نه آشنا مانده

 

به احترام تو شاید ادامه دارد این –             جنازه این تهیِ لنگ در هوا مانده

و زیر تودهء سنگین بغض خم شده ایم        دوباره عشق، تکانی به شانه هامان ده!

 

 -

 -

فرهاد صفریان هم یکی دیگر از آن غول های دنیای مجازیست که دیگر نمی نویسند .  

خودش در پروفایل روح تکانی نوشته است :   

-

دیگر دوران وبلاگ بازی حقیر تمام شده و از این به بعد کمتر اینجا خواهم بود 

هر وقت حرفی برای گفتن باشد اینجا به روز خواهد شد؛ 

  

فرهاد صفریان نوشتن در وبلاگ روح تکانی  را از آذر ماه ۸۴ آغاز کرده 

و آخرین پست او مربوط است به تیرماه امسال  

عمده فعالیت فرهاد صفریان در زمینه ادبیات و شعر و علی الاخص غزل است  

به قول محسن یلی بود در عرصه شعر و هر حرکتش زلزله ای راه می انداخت در بلاگستان 

 

آشنایی محسن و فرهاد صفریان بر می گردد به سالهای دانشگاه 

روزهایی که  کرگدن وبلاگی تازه و نا آشنا بوده و فرهاد صفریان وبلاگ نویسی به نام و شناخته شده ٬ طوری که به گفته محسن اگر فرهاد صفریان توی کامنتهای وبلاگ خودش جواب سلام به کسی می داده  طرف ذوقمرگ می شده از خوشی و کیف  

 

همان روزها فرهاد صفریان در وبلاگش شعری می نویسد از علی اکبر یاغی تبار که به مذاق محسن و رفیق گامبالویش که شدیدا به بچه تهرانی بودن خودشان عرق داشته اند خوش  

نمی آید و توی کامنتهای فرهاد صفریان انتقاد شدیدی از او و آقای یاغی تبار می کنند . 

اما فرهاد صفریان چنان برخورد مودبانه و بزرگمنشانه ای از خودش نشان می دهد که هر دو شرمنده و شیفته اش می شوند و همین می شود باب آشنایی محسن و فرهاد 

و در یکی از روزهای همان سالهای ابتدایی دهه هشتاد توی یک کافی شاپ روبروی دانشگاه تهران برای اولین بار همدیگر را می بینند و این دوستی تا همین امروز ادامه دارد ... 

 

من هرچه از فرهاد صفریان می دانم گفته های محسن است و به حق که تا امروز جز خوبی از او چیزی نشنیده ام . 

هرچند افتخار آشنایی و زیارت فرهاد را نداشته ام اما مروری کوتاه بر آثار او در وبلاگش آیینه ای است روشن از روح بزرگ او که نیازی به خانه تکانی ندارد . 

 

فرهاد صفریان در سال ۸۸ گزیده ای از غزلیاتش را تحت نام پنهان گریه ها منتشر نمود است که در دیباچه آن می نویسد : 

 

فارغ از اینکه در کجای جهان باشید و با چه زبان و آیینی،کافی است صبح که از خواب بر می خیزید و از پنجره‌ اتاق هرچند اجاره‌ای تان به بیرون نگاه می کنید، اندکی تامل کنید آن وقت حتی اگر مردم روستای کوچکی پیش شما باشند، هر یک نسبت به دیگری اختلاف های قابل تمایز دارند.
غزل همان «پنجره» است؛هر گاه شاعری از پس آن جهان مورد علاقه اش نگاه کند چشم اندازش با دیگر همسایگانش در سرزمین شعر متفاوت خواهد بود.  

 -

معرفی پنهان گریه ها در کتاب نیوز   

معرفی پنهان گریه ها در خبر آنلاین 

معرفی پنهان گریه ها در خبرگزاری ایبنا 

 


مجموعه ای از غزل های فرهاد صفریان نیز در وبلاگ غزل معاصر منتشر شده است که متاسفانه لینک فایل ها  از بین رفته اند  . می توانید تعدادی از اشعار فرهاد را اینجا بخوانید .

همچنین فرهاد صفریان با راه انداختن دو دوره مسابقه وبلاگی ٬حرکتی به یاد ماندنی آغاز کرد که باعث سرایش تعداد زیادی غزل قدرتمند و شناسایی شاعرانی با قریحه روان شد .

 

مسابقه غزل معاصر ۱ : مردی که روبروی تو سیگار می کشد  

مسابقه غزل معاصر ۲ : و من به ساعت یک انفجار نزدیکم  

 

 

همچنین تصاویر خاطره انگیز این بزم های ادبی را در عکاسخانه غزل معاصر منتشر نموده است که متاسفانه جز حسرت چیزی از آن باقی نمانده است . 

 

امیدوارم این مختصر معرفی باب تازه ای باشد برای آشنایی دوستان با این شاعر خوش قریحه و این انسان دوست داشتنی  ... 

 

 

  

 

 

+ بهترین پست هایی را که در آبان ماه امسال خوانده اید مرور بفرمایید و لینک بهترین پست را توی کامنتها بگذارید . 

فردا ده پست برتر آبان ماه معرفی می شوند ... 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 2

Latest Images

Trending Articles